محل تبلیغات شما
چقد گذشته از وقتی که اینجا مینوشتم.انگار خیلی بچه تر بودم و خیلی بزرگ‌تر شدم.البته آدم همیشه به گذشته ی خودش همین حس رو داره.

انقد این مدت توی نوت گوشی نوشتم و گاهی شکسته بسته تلگرام نوشتم و واسه خودم نوشتم که دیگه فرصتی نبود بیام اینجا بنویسم.ناراحتم البته.یه وقتایی اینجا واسم دفتر خاطرات بود و هرروز مینوشتم.

حالا ام که اومدم چون ۲ روزه با دنیا قهر کردم و تلگرامم آن نشدم و اینستا نیز هم و دلم خواست یه چیزی هم بنویسم.

۲روز۵ که از خوزستان برگشتم و از اواخر سفر حس کردم کسی دوسم نداره و موجود پوچ و بیهوده ای هستم و مشخصا پری هم دوسم نداره.لذا هم اون روزارو سخت گذروندم هم برگشتم و قهر کردم و با هیچکسم حرف نزدم.

امروزم رفتم پارک موزیک گوش کردم و راه رفتم و بعدم تا ستاری پیاده رفتم و برگشتم خونه.شانس اوردم که از دیروز خونه تنهام و گویا فردا و پسفردام تنهام و کسی نیس حالمو ببینه و مجبورم نیستم با کسی حرف بزنم‌.از این منی که هستم دلم گرفته و برخلاف ۳ هفته پیش که خیلی از زندگی راضی بودم،به شدت دلگیرم ازش

نه نور امیدی توی دوستام میبینم نه پری نه زندگیم نه لایف استایلم.مشکلمم با کسی نیست.یعنی درسته که پری میتونست مهربون‌تر باشه و دوستام میتونستن دوست تر باشن ولی مشکل اصلی منم نه اونا.از خودم دلگیر و خسته ام و میخوام نبودنمو به ادما هدیه کنم.

امشب ماه چقد قشنگ بود.هری پاترم دیدم

بارونم چند دقیقه س که تموم شده و هوا خیلی فشنگه.صبم میرم پارک دوباره.ینی میرم قدم درمانی کنم یکم شاید حالم کمتر از خودم بهم بخوره.

آآه.واقعا آآه که هیچی نمیتونه حالمو بهتر کنه.ینی بدیش اینه که مشکل منم.منم اینقد سریع نمیتونم تغییر کنم(با فرض اینکه اصا میخوام و میتونم تغییر کنم)

همین دیگه

راستی

نیمه شعبانم‌نزدیکه.

 

 

نمیدونم تهش چی میشه

دارم جهان را دور میریزم

هم ,کنم ,کسی ,خیلی ,پری ,برگشتم ,کردم و ,دوسم نداره ,قهر کردم ,که از ,تغییر کنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شهید سردار حاج قاسم سلیمانی کارو فناوری هفتم